روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

دو ساله شدن دخترم

ساعت 10 و 14 دقیقه روز سه شنبه 21 ابان 93. سلام عشقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم. تولدت مبارک هوراااااااااااااااا. تقریبا  نزدیک به یکساعت میگذره از دوساله شدن دخملی و مامانش هنوز بغلش نکرده و بوسش کنه و فشارش بده و بهش تبریک بگه. اخه دخملیمون هنوز خوابه دختر نازم روژینازم تولدت مبارک دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم و بهترینها رو برات ارزومندم. 21 ابان قشنگترین روزه عزیزم برای مامان . روز زمینی شدن یه فرشته ی اسمونی بنام روژینا .     صفخه متولدین امروز نی نی وبلاگ.       اینم برای دیشب که وبلاگتو اپ کردم و از احساساتم نسبت بهت نوشتم.   ...
21 آبان 1393

اخرین ساعات 23 ماهگی روژینازم

روژینا گلیه مامان سلام. عزیز دلم فدات بشم الان که دارم این پستو برات مینویسم ساعت 1 و سی و هفت دقیقه بامداده  21 ابان 93 و تا دو سالگیت که 9و 25 دقیقه صبحه چند ساعتی بیشتر نمونده . عزیز دلم دختر قشنگم دلم میخواد تو این ساعت های پایانی 23 ماهگیت فقط و فقط از احساساتم نسبت بهت بنویسم . از حس خوبه مادر بودن برای تو . اما چه کنم که ناتوانم از اینکه احساساتمو بتونم با کلمات بیان کنم دخترم . دختر عزیزم . عزیز ترینم تمام زندگیه مامان دنیای من دختر نازم نمیدونم چرا بغضی گلومو فشار میده .  فقط چند ساعت مونده تا 24 ماه کامل بشه.و دو سال بگذره از مادر بودنم از لحظه ای که تو برای من شدی و من با تمام و جودم  برای تو شدم . دوسال از رو...
21 آبان 1393

23 ماهگی روژینا گلی

ناناز مامان سلام. عزیزم این پستو خیلی زودتر باید برات میذاشتم و یه جورایی جا افتاده . و تقریبا برای یکماهه پیشه که تولد ماهان بود و 4 روز قبل از جشن تولدت. عزیزم 21 مهر که مصادف با 23 ماهگیه شما بود تولد ماهان /پسر عمه/بود و  اون شب رفتیم بالا خونه مامان زری و یه جشن تولد کوچولو برای 9 سالگیش گرفته بود و شماهم خیلی خیلی خوشحال بودی و تولد رو دوست داشتی مخصوصا موقع شمع فوت کردن دوست داشتی که خودت شمع فوت بکنی و همش میگفتی من فود تونم . و از ما میپرسیدی تبلده؟ تبلده مالانه؟    اینم عکسهای 23 ماهگی گل دخمل و 9 سالگی ماهان             ...
19 آبان 1393

محرم93

عزیز دلم امسال سومین سالی بود که محرم در کنار ما حضور داشتی عزیزم . یاد اون روزها بخیر که محرم سال 91 روژینا کوچولوی ما فقط 7-8 روزه بود اما امسال دیگه برای خودت خانمی شده بودی و با تعجب به همه چی نگاه میکردی مخصوصا به دسته ها که زنجیر میزدند و طبل داشتند . گلم تو این ایام چند شبی رفتیم هیئت واونجا سینه میزدی و صلوات فرستادن رو هم یاد گرفتی و میگی .محمد .....محمد . و وقتی شبها بابا ازت میپرسید کجا رفته بودی بهش میگفتی هی یت . سینه زدم و شروع میکردی یه سینه زدن. روز عاشورا هم با بابا بردیمت بیرون تا دسته ها رو ببینی و برات یه پرچم یا حسین گرفتم و شما دستتو گرفته بودی بالا و تکونش میدادی دخترم. عکسهایی رو هم که برات میذارم برای روز عاشوراس...
18 آبان 1393

بای بای شیر خشک

سلام دخترکه ناز مامان فدات بشم که با شیر خشک بای بای کردی و از دوشنبه 5 ابان 93 دیگه شیر خشک نمیخوری . عزیز دلم مامان تصمیم داشت که تا عید بهت شیر خشک بده. چون وضعیت غذا خوردنت اصلا مطلوب نیست و من فکر میکردم که شیر خشک میتونه برات غذای تکمیلی باشه . اما چند روز پیش وقتی که تو بخش پرسش و پاسخ نی نی وبلاگ سرچ میکردم یه سوالی در مورد شیر خشک مطرح شده بود و با خوندن نظرات و تجربیاته مامانه دیگه متوجه شدم که من من تا الان خیلی بهت شیر خشک دادم و در کنار مزایای شیر خشک اگر به مقدار زیاد هم مصرف بشه ممکنه مضراتی هم داشته باشه . و با بابا مشورت کردم و از دوشنبه شب که میخواستی لالا کنی شیر پاستوریزه رو ریختم تو شیشه شیرت و بهت دادم و خدارو شکر ت...
10 آبان 1393
1